گفتوگوی روابط عمومی دانشگاه با دکتر بابک شیرازی عضو هیات علمی دانشگاه علوم و فنون مازندران:
مهندسی صنایع؛ پلی میان فناوری و مدیریت
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم و فنون مازندران، در راستای معرفی رشتههای مختلف دانشگاهی و بهویژه رشتههایی که در فعالیتهای آموزشی دانشگاه علوم و فنون مازندران گنجانده شده است، به دانشجویان و علاقهمندان به ادامه تحصیل در دانشگاهها و مراکز آموزشی، فرصتی دست داد تا روابط عمومی دانشگاه با دکتر بابک شیرازی؛ عضو هیات علمی دانشگاه علوم و فنون مازندران در خصوص آشنایی با رشته تحصیلی مهندسی صنایع، به گفتوگو بپردازد که متن این گفتوگو را در زیر ملاحظه میکنید:
خبرنگار روابط عمومی دانشگاه: با سلام و ارادت، لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید و کمی درباره مسیر تحصیلی و شغلیتان بپردازید؟
دکتر شیرازی: با سلام، بنده دکتر بابک شیرازی عضو هیات علمی و دانشیار گروه مهندسی صنایع دانشگاه علوم و فنون مازندران هستم و در حال حاضر در دانشگاه علوم و فنون مازندران فعالیت آموزشی و پژوهشی دارم. دوره کارشناسی را در دانشگاه تهران و مقاطع ارشد و دکتری را در دانشگاه علوم و فنون مازندران گذراندهام و از سال 1385 به عنوان عضو هیات علمی مشغول به کار شدم.
خبرنگار روابط عمومی دانشگاه: چه چیزی باعث شد این رشته را انتخاب کنید و در این مسیر باقی بمانید؟
دکتر شیرازی: اگر بخواهم صادقانه پاسخ بدهم، انتخاب مهندسی صنایع برای من یک تصمیم صرفاً آموزشی نبود؛ بلکه حاصل همپوشانی میان نوع مسالههایی که برایم اهمیت داشت و ماهیت این رشته بود، و ماندن در این مسیر نیز نتیجه تعمیق همین همپوشانی در طول زمان است. در نقطه آغاز، آنچه مرا به مهندسی صنایع جذب کرد، ماهیت مسالهمحور و کلنگر آن بود. از همان ابتدا برای من سؤالهای اصلی از این جنس بودند: چرا سیستمها با وجود منابع و توان بالقوه، خروجی مطلوب ندارند؟ چرا تصمیمهای درست در سطح جزء، در مقیاس کل به نتایج نامطلوب منجر میشوند؟ چرا فاصله میان برنامه و اجرا اینقدر زیاد است؟
مهندسی صنایع، برخلاف بسیاری از رشتهها، مستقیماً با این نوع پرسشها سروکار دارد و ابزار فکری لازم برای پاسخ به آنها را فراهم میکند. در ادامه مسیر، چیزی که باعث شد در این رشته بمانم، قابلیت رشد مفهومی و تطبیقپذیری بالای آن بود. هرچه جلوتر رفتم، دیدم که مهندسی صنایع به یک حوزه خاص محدود نمیشود؛ از استراتژی و تصمیمگیری گرفته تا شبیهسازی، زنجیره ارزش، اتوماسیون و صنایع نسل چهار. این انعطافپذیری باعث شد بتوانم همزمان در سطح نظری عمیق شوم و در سطح اجرایی اثرگذاری واقعی داشته باشم، بدون آنکه مجبور شوم هویت علمی خود را تغییر بدهم.
نکته مهمتر برای من این بود که مهندسی صنایع امکان پیوند معنادار میان تحلیل و عمل را فراهم میکند. در این رشته، مدلسازی صرفاً یک تمرین ذهنی نیست؛ بلکه ابزاری برای کاهش عدم قطعیت، بهبود تصمیم و اصلاح مسیر سیستمهای واقعی است. این ویژگی باعث شد فعالیت پژوهشی و اجرایی برای من دو مسیر جداگانه نباشند، بلکه دو وجه از یک مساله واحد تلقی شوند.
در نهایت، آنچه باعث ماندن من در این مسیر شد، این درک بود که مهندسی صنایع در حال ایستا نیست. با تغییر فناوری، پیچیدهتر شدن سازمانها و دادهمحور شدن تصمیمها، این رشته نهتنها فرسوده نشده، بلکه هر سال به هسته مسایل مهمتری نزدیکتر شده است. برای من، مهندسی صنایع مسیری بود که امکان یادگیری مداوم، بازتعریف مساله و اثرگذاری پایدار را همزمان فراهم میکرد؛ و همین ترکیب، دلیل اصلی انتخاب و ماندگاری در این مسیر بوده است.
خبرنگار روابط عمومی دانشگاه: رشته مهندسی صنایع در ذهن خیلیها مبهم است؛ با چند جمله، ماهیت و کارکرد این رشته را چگونه توضیح میدهید؟
دکتر شیرازی: اگر بخواهم ماهیت مهندسی صنایع را بهصورت دقیق توضیح بدهم، باید بگویم مهندسی صنایع دانشی است که به طراحی، تحلیل، بهینهسازی و راهبری سیستمهای پیچیدهی انسانی _فنی _اقتصادی میپردازد. در این رشته، سیستم صرفاً مجموعهای از ماشینآلات یا تجهیزات نیست، بلکه ترکیبی پویا از انسان، فناوری، جریان مواد، اطلاعات، سرمایه، زمان و تصمیم است. مهندسی صنایع دقیقاً در نقطهای قرار میگیرد که این مؤلفهها به هم میرسند و اگر هماهنگ نشوند، ناکارآمدی، اتلاف، تأخیر، هزینه و افت کیفیت بهوجود میآید. از منظر علمی، مهندسی صنایع بر سه ستون اصلی استوار است:
- مدلسازی و تحلیل سیستمها
- تصمیمگیری و بهینهسازی در شرایط عدم قطعیت
- طراحی و بهبود مستمر فرآیندها و ساختارها
در حالی که بسیاری از رشتههای مهندسی با «طراحی یک جزء» یا «عملکرد یک فناوری خاص» سروکار دارند، مهندسی صنایع به سطحی بالاتر میرود و با منطق کلنگرانه و تفکر سیستمی (Systems Thinking)، تعامل میان اجزا را بررسی میکند. ما کمتر به دنبال این هستیم که یک ماشین چگونه کار میکند؛ بیشتر به این میپردازیم که چرا یک سیستم علیرغم داشتن فناوری مناسب، عملکرد مطلوب ندارد و چگونه میتوان آن را بهصورت پایدار بهبود داد.
مهندسی صنایع بهطور ذاتی ماهیتی بینرشتهای دارد؛ از ریاضیات، آمار و احتمالات، تحقیق در عملیات، نظریه سیستمها و علم داده استفاده میکند، اما در عین حال با اقتصاد، مدیریت، رفتار سازمانی و مهندسی انسانی نیز پیوند عمیق دارد. به همین دلیل، خروجی این رشته «حل مساله» به معنای واقعی کلمه است؛ نه حل یک مساله فنی منفرد، بلکه حل مسایل پیچیدهای که چندین ذینفع، محدودیت و هدف متعارض دارند. اگر بخواهم یک جمعبندی حرفهای ارایه بدهم:
"مهندسی صنایع، مهندسیِ طراحی عقلانیت در سیستمهاست؛ عقلانیتی که بتواند بین بهرهوری و کیفیت، هزینه و زمان، فناوری و انسان، و کوتاهمدت و بلندمدت تعادل برقرار کند و شاید مهمترین کارکرد این رشته در دنیای امروز این باشد که به سازمانها و نظامها کمک میکند تصمیمهای بهتر، آگاهانهتر و مبتنی بر تحلیل علمی بگیرند؛ تصمیمهایی که نهتنها کارا هستند، بلکه پایدار و قابل دفاعاند."
خبرنگار روابط عمومی دانشگاه: کاربردهای مهندسی صنایع در شرکتها و سازمانهای ایرانی چیست؟
دکتر شیرازی: اگر بخواهیم کاربردهای مهندسی صنایع در شرکتها و سازمانهای ایرانی را بهصورت دقیق، واقعبینانه و مبتنی بر تجربه میدانی بیان کنیم، باید تأکید کنم که این کاربردها محدود به یک صنعت یا یک سطح سازمانی خاص نیست، بلکه از سطح عملیات تا سطح راهبرد امتداد پیدا میکند و می توان محورهای زیر را برای آن برشمرد:
۱. طراحی و بهبود فرایندها در محیطهای واقعی و محدودیتدار
یکی از اصلیترین میدانهای اثرگذاری مهندسی صنایع در سازمانهای ایرانی، بازطراحی فرایندها در شرایط محدودیت منابع، نوسانات محیطی و عدم قطعیتهای ساختاری است. در بسیاری از شرکتها، فرآیندها بهصورت تاریخی شکل گرفتهاند، نه مهندسیشده. مهندس صنایع با ابزارهایی مانند مدلسازی فرآیند، تحلیل گلوگاهها، زمانسنجی، بالانس خطوط و شبیهسازی، فرآیندها را از حالت شهودی به حالت تحلیلی منتقل میکند و امکان تصمیمگیری مبتنی بر داده را فراهم میسازد.
۲. افزایش بهرهوری و کاهش اتلاف در سازمانها
در اقتصادی که با محدودیت سرمایه، انرژی و نیروی انسانی متخصص مواجه است، تمرکز بر بهرهوری یک انتخاب نیست، بلکه ضرورت است. مهندسی صنایع با تکیه بر مفاهیمی نظیر مدیریت بهرهوری، مهندسی روشها، تولید ناب، شش سیگما و بهبود مستمر، به سازمانها کمک میکند بدون الزام به سرمایهگذاری سنگین، از منابع موجود استفاده مؤثرتری داشته باشند. بخش قابلتوجهی از کاهش هزینهها در سازمانهای موفق، حاصل تصمیمهای مهندسیشده در سطح فرایند بوده است، نه صرفاً کاهش هزینههای ظاهری.
۳. برنامهریزی، زمانبندی و کنترل عملیات
در صنایع تولیدی، خدماتی و پروژهمحور کشور، مساله زمانبندی، تأخیر و عدم تحقق برنامهها یکی از چالشهای مزمن است. مهندسی صنایع با بهرهگیری از تحقیق در عملیات، مدلهای بهینهسازی، برنامهریزی تولید، زمانبندی پروژه و کنترل موجودی، چارچوبی علمی برای همراستا کردن تقاضا، ظرفیت و منابع فراهم میکند. این موضوع از کارخانهها و زنجیرههای تأمین گرفته تا پروژههای عمرانی، نفت و گاز و فناوری اطلاعات کاربرد مستقیم دارد.
۴. تصمیمسازی مدیریتی و پشتیبانی تحلیلی
در بسیاری از سازمانهای ایرانی، تصمیمها همچنان بر اساس تجربه فردی یا فشارهای کوتاهمدت اتخاذ میشوند. یکی از نقشهای کلیدی مهندسی صنایع، تبدیل داده و اطلاعات خام به بینش تصمیمپذیر است. تحلیل سناریو، ارزیابی ریسک، تصمیمگیری چندمعیاره و مدلسازی عدم قطعیت، ابزارهایی هستند که به مدیران کمک میکنند پیامدهای تصمیمهای خود را پیش از اجرا درک کنند و انتخابهای کمریسکتری داشته باشند.
۵. بهبود کیفیت و قابلیت اطمینان سیستمها
در حوزه کیفیت، مهندسی صنایع فقط به کنترل محصول نهایی محدود نمیشود، بلکه به طراحی کیفیت در فرآیند میپردازد.
استفاده از ابزارهای کنترل آماری فرآیند، مدیریت کیفیت جامع، تحلیل علل ریشهای خطا و مهندسی قابلیت اطمینان در بسیاری از صنایع ایرانی _صنایع غذایی و دارویی تا خودروسازی و خدمات _نقش تعیینکنندهای در کاهش دوبارهکاری، افزایش رضایت مشتری و انطباق با استانداردها داشته است.
۶. حوزه خدمات، سازمانهای عمومی و نظامهای بزرگ -مقیاس
کاربرد مهندسی صنایع در ایران به بخش صنعت محدود نیست. در بانکها، بیمارستانها، دانشگاهها، سازمانهای دولتی و شهرداریها نیز مسائل پیچیدهای از جنس صف، زمان انتظار، تخصیص منابع، فرآیندهای ناکارآمد و هزینههای پنهان وجود دار. مهندسی صنایع با همان منطق سیستمی، امکان تحلیل و اصلاح این ساختارها را فراهم میکند؛ جایی که بهبودهای کوچک میتواند اثرات اجتماعی و اقتصادی قابلتوجهی ایجاد کند.
بهطور خلاصه و در یک نگاه کلان، مهندسی صنایع در سازمانهای ایرانی، نقش مهندسیِ عقلانیت راهبردی و عملیاتی را ایفا میکند. این رشته کمک میکند سازمانها از مدیریت واکنشی و روزمره فاصله بگیرند و به سمت مدیریت تحلیلی، پیشنگر و مبتنی بر شواهد حرکت کنند؛ موضوعی که در شرایط پیچیده و متغیر اقتصاد ایران، بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد.
خبرنگار روابط عمومی دانشگاه: مهمترین حوزههایی که در آن فعالیت پژوهشی یا اجرایی داشتهاید چیست؟ (مثلاً: بهینهسازی، سیستمهای لجستیک، مدیریت کیفیت، ارگونومی)
دکتر شیرازی: در پاسخ به این سؤال، ترجیح میدهم فعالیتهای خود را بهصورت تفکیکشده و ساختیافته در دو حوزهی اجرایی و پژوهشی توضیح بدهم؛ چرا که این دو، اگرچه از نظر موضوعی با یکدیگر پیوند دارند، اما از منظر نقش، مسئله و خروجی متفاوتاند.
الف- حوزههای اجرایی و تجربیات میدانی
در بعد اجرایی، تمرکز اصلی فعالیتهای من بر سطوح کلان تصمیمگیری و طراحی ساختارهای رقابتی بوده است. بهطور مشخص:
- استراتژی و بهینهسازی استراتژیک
بخش قابلتوجهی از فعالیتهای اجرایی من به تحلیل، طراحی و بهینهسازی استراتژیهای سازمانی و صنعتی اختصاص داشته است؛ نه صرفاً در قالب برنامهریزی راهبردی کلاسیک، بلکه با رویکردی تحلیلی و مبتنی بر مدل. در این چارچوب، تلاش من همواره بر این بوده که استراتژی از سطح اسناد کلی خارج شود و به مجموعهای از انتخابهای قابل تحلیل، قابل ارزیابی و قابل اجرا تبدیل شود.
- شبیهسازی سیستمها برای پشتیبانی تصمیمگیری
شبیهسازی را نه بهعنوان یک ابزار صرفاً نرمافزاری، بلکه بهعنوان زبان فهم رفتار سیستمهای پیچیده بهکار گرفتهام.
در پروژههای اجرایی، شبیهسازی امکان بررسی سناریوهای مختلف، ارزیابی پیامد تصمیمها و کاهش ریسک سیاستگذاری و سرمایهگذاری را فراهم کرده است؛ بهویژه در شرایطی که دادهها ناقص، محیط متغیر و تصمیمها پرهزینه هستند.
- زنجیره ارزش و تحلیل مزیت رقابتی
تحلیل و بازطراحی زنجیره ارزش، یکی دیگر از محورهای جدی فعالیت اجرایی من بوده است. تمرکز اصلی در این حوزه، شناسایی نقاط خلق ارزش، اتلافهای پنهان و گلوگاههای ساختاری بوده است؛ با این نگاه که بهبود واقعی زمانی اتفاق میافتد که کل زنجیره دیده شود، نه یک واحد یا فرایند منفرد.
- شبکهها و خوشههای صنعتی و توسعه منطقهای
در سطحی کلانتر، بخشی از فعالیتهای اجرایی من به تحلیل و طراحی خوشههای صنعتی اختصاص داشته است؛ جایی که مهندسی صنایع از سطح بنگاه عبور میکند و وارد قلمرو سیاستگذاری صنعتی، تعامل بنگاهها و توسعه اکوسیستمهای تولیدی میشود. در این حوزه، ترکیب نگاه سیستمی، تحلیل شبکهای و منطق استراتژیک نقش کلیدی داشته است.
ب- حوزههای پژوهشی
در بعد پژوهشی، تمرکز اصلی من بر تحول فناوری و پیامدهای آن بر سیستمهای صنعتی بوده است؛ بهویژه در پیوند میان مهندسی صنایع و فناوریهای نوین.
- اتوماسیون صنعتی
در این حوزه، پژوهشهای من معطوف به نقش اتوماسیون در ارتقای بهرهوری، قابلیت اطمینان و انعطافپذیری سیستمهای تولیدی بوده است. تمرکز صرفاً بر فناوری نبوده، بلکه بر چگونگی ادغام اتوماسیون با ساختار سازمانی، نیروی انسانی و فرایند تصمیمگیری تأکید داشتهام.
- صنایع نسل چهار (Industry 4.0)
صنایع نسل چهار را نه صرفاً بهعنوان مجموعهای از فناوریها، بلکه بهعنوان تغییر پارادایم در منطق تولید و مدیریت صنعتی مطالعه کردهام. موضوعاتی مانند یکپارچگی سایبری _فیزیکی، دادهمحوری، هوشمندسازی تصمیمها و تحول مدلهای کسبوکار صنعتی، محور اصلی فعالیتهای پژوهشی من در این زمینه بودهاند.
- معماری سازمانی داده _محور
یکی از محورهای جدی پژوهشی من، معماری سازمانی مبتنی بر داده است؛ با این نگاه که تحول دیجیتال بدون معماری منسجم دادهای و اطلاعاتی، به مجموعهای از پروژههای جزیرهای و ناپایدار تبدیل میشود. در این حوزه، تمرکز پژوهشها بر همراستاسازی استراتژی، فرآیندها، فناوری و داده، طراحی جریانهای داده، حکمرانی داده و پشتیبانی معماری از تصمیمگیری هوشمند در سازمانها بوده است.
بهطور خلاصه میتوانم بگویم، فعالیتهای اجرایی من عمدتاً در سطح استراتژی، شبیهسازی و طراحی ساختارهای ارزشآفرین متمرکز بوده و فعالیتهای پژوهشیام بر آیندهی سیستمهای صنعتی، اتوماسیون و صنایع نسل چهار تمرکز داشته است. این ترکیب، عمداً انتخاب شده است؛ زیرا معتقدم مهندسی صنایع زمانی بیشترین اثرگذاری را دارد که تحلیل استراتژیک، مدلسازی سیستمی و فناوریهای نوین در کنار یکدیگر دیده شوند، نه جدا از هم.
خبرنگار روابط عمومی دانشگاه: آینده شغلی فارغالتحصیلان این رشته را در داخل و خارج از کشور چگونه میبینید؟
دکتر شیرازی: اگر بخواهم آینده شغلی فارغالتحصیلان مهندسی صنایع را با نگاه تحلیلی و واقعگرایانه ترسیم کنم، باید آن را در پیوند با تحولات ساختاری اقتصاد، فناوری و منطق تصمیمگیری در سازمانها بررسی کرد؛ نه صرفاً در قالب فهرستی از مشاغل.
الف- آینده شغلی در داخل کشور
در داخل کشور، روندها بهروشنی نشان میدهد که سازمانها _چه در بخش خصوصی و چه در بخش عمومی _با مجموعهای از مسائل مزمن و ساختاری مواجهاند: بهرهوری پایین، فرآیندهای ناکارآمد، تصمیمگیریهای غیرتحلیلی، اتلاف منابع و ناتوانی در مدیریت پیچیدگی. این دقیقاً همان نقطهای است که مهندسی صنایع بیشترین ظرفیت اثرگذاری را دارد.
در سالهای آینده، تقاضا برای فارغالتحصیلانی که بتوانند سیستمها را مدلسازی کنند، تصمیمها را تحلیلپذیر سازند و بهبودهای پایدار طراحی کنند افزایش خواهد یافت. نقشهایی نظیر تحلیلگر سیستم، برنامهریز، مدیر پروژه، مشاور بهبود فرآیند، طراح زنجیره ارزش و تحلیلگر تصمیم، در سازمانهای صنعتی، خدماتی، مالی و حتی نهادهای عمومی، پررنگتر خواهند شد.
از سوی دیگر، حرکت تدریجی صنایع کشور به سمت اتوماسیون، هوشمندسازی و دادهمحوری باعث میشود مهندسان صنعتی که به حوزههایی مانند شبیهسازی، تحلیل داده، معماری سازمانی و فناوریهای نوین صنعتی مسلط باشند، مزیت رقابتی قابلتوجهی پیدا کنند.
به بیان دیگر، بازار کار داخلی بهسمت مهندس صنایع تحلیلی و فناورمحور در حال حرکت است، نه مهندس صنایع صرفاً اجرایی یا اداری.
ب- آینده شغلی در خارج از کشور
در سطح بینالمللی، مهندسی صنایع یکی از شناختهشدهترین و پرکاربردترین رشتههای مهندسی است؛ بهویژه در کشورهایی که اقتصاد آنها مبتنی بر سیستمهای پیچیده، زنجیرههای تأمین جهانی و تصمیمگیری دادهمحور است.
در این فضا، مهندسی صنایع اغلب با عناوینی مانند Systems Engineering ، Operations Research ، Supply Chain Analytics ، Industrial Analytics و Decision Science شناخته میشود. توانمندیهایی نظیر مدلسازی ریاضی، بهینهسازی، شبیهسازی، تحلیل داده و طراحی سیستمها، مهارتهایی هستند که قابلیت انتقال بینالمللی بالایی دارند و کمتر به زمینههای بومی وابستهاند. تحولات ناشی از صنایع نسل چهار، دیجیتالیشدن زنجیرههای ارزش و هوشمندسازی تصمیمها نیز باعث شده است که مرز میان مهندسی صنایع، علم داده و مهندسی سیستمها کمرنگتر شود. این موضوع فرصتهای شغلی جدیدی را برای فارغالتحصیلان این رشته در شرکتهای فناوری، صنایع پیشرفته و مراکز تحقیق و توسعه ایجاد کرده است.
آنچه آینده شغلی مهندسی صنایع را _چه در داخل و چه در خارج از کشور _تعیین میکند، عنوان مدرک نیست، بلکه عمق مهارت تحلیلی و توانایی حل مساله در مقیاس سیستم است. فارغالتحصیلی که بتواند میان استراتژی، داده، مدل و تصمیم پیوند برقرار کند، در هر دو فضا جایگاه حرفهای قابلاتکایی خواهد داشت.
بهطور خلاصه مهندسی صنایع از جمله رشتههایی است که آینده شغلی آن نه تنها محدود نشده، بلکه با پیچیدهتر شدن سازمانها و اقتصادها، اهمیت آن بیشتر هم شده است. در داخل کشور، این اهمیت بهصورت نیاز به بهبود ساختاری و بهرهوری بروز میکند و در خارج از کشور، بهصورت نقشهای تحلیلی، فناورمحور و بینالمللی. این آینده البته برای کسانی روشنتر است که مهندسی صنایع را بهعنوان یک رشته تحلیلی، سیستممحور و رو به آینده دنبال میکنند، نه صرفاً بهعنوان مجموعهای از دروس دانشگاهی.
خبرنگار روابط عمومی دانشگاه: توصیه شما به دانشجویانی که این رشته را تحصیل میکنند چیست؟ (در زمینه یادگیری مدلسازی، نرمافزارها و تفکر سیستمی)
دکتر شیرازی: اگر بخواهم توصیهای حرفهای و مبتنی بر تجربه به دانشجویان مهندسی صنایع ارائه بدهم، آنرا بهصورت چارچوبی برای شکلدادن به هویت علمی و حرفهای مهندس صنایع مطرح میکنم؛ چارچوبی که بر سه محور اصلی استوار است: مدلسازی، ابزار و تفکر سیستمی.
۱. مدلسازی را اصل بدانید، نه نرمافزار را
نخستین و مهمترین توصیه من این است که مدلسازی را پیش از نرمافزار یاد بگیرید. مدلسازی یعنی توانایی انتزاع واقعیت، تشخیص متغیرهای کلیدی، شناخت روابط علی–معلولی و سادهسازی هوشمندانه یک مسئله پیچیده بدون از دست دادن منطق آن.
دانشجویی که مدلسازی بلد باشد، میتواند با هر ابزار و در هر محیطی کار کند؛ اما کسی که صرفاً نرمافزار بلد است، بدون مدل ذهنی، به کاربر ابزار تبدیل میشود نه حلکننده مساله. در مهندسی صنایع، مدل، زبان فکر کردن است و نرمافزار فقط وسیله بیان آن.
۲. نرمافزار را هدف نگیرید؛ آن را در خدمت مساله بگیرید
نرمافزارهای مهندسی صنایع _از ابزارهای بهینهسازی و شبیهسازی گرفته تا تحلیل داده _باید در پاسخ به یک سؤال مشخص به کار گرفته شوند. یادگیری پراکنده و فهرستوار نرمافزارها، بدون مساله واقعی، معمولاً به مهارت عمیق منجر نمیشود. توصیه من این است که دانشجو ابتدا مساله را بفهمد، سپس تشخیص دهد کدام ابزار برای کدام نوع تصمیم مناسب است.
این نگاه باعث میشود نرمافزار به بخشی از فرآیند حل مساله تبدیل شود، نه یک مهارت تزیینی در رزومه.
۳. تفکر سیستمی را به عادت ذهنی تبدیل کنید
مهندسی صنایع بدون تفکر سیستمی عملاً معنا ندارد. تفکر سیستمی یعنی دیدن پیامدهای غیرمستقیم تصمیمها، شناخت حلقههای بازخورد، توجه به تأخیرها و درک این واقعیت که بهبود یک جزء، لزوماً به بهبود کل منجر نمیشود. دانشجویی که تفکر سیستمی دارد، هنگام تحلیل یک مساله صرفاً به یک واحد، یک شاخص یا یک بازه زمانی نگاه نمیکند؛ بلکه سیستم، ذینفعان و افق بلندمدت را همزمان در نظر میگیرد. این مهارت بهتدریج و از طریق تحلیل مسایل واقعی، مطالعه موردی و کار روی سیستمهای پیچیده شکل میگیرد، نه صرفاً با خواندن یک درس نظری.
خبرنگار روابط عمومی دانشگاه: چرا دانشگاه علوم و فنون مازندران را برای فعالیتهای آموزشی و تحقیقاتی خود انتخاب کردید؟ این دانشگاه چه ویژگی شاخصی دارد که آن را از سایر دانشگاهها متمایز کرده است؟
دکتر شیرازی: انتخاب من برای فعالیت در دانشگاه علوم و فنون مازندران، انتخابی صرفاً جغرافیایی یا اداری نبود؛ بلکه مبتنی بر همراستایی میان نگاه حرفهای من و ظرفیتهای این دانشگاه بود.
- نخستین ویژگی شاخص این دانشگاه، ماهیت مسالهمحور و کاربردگرای آن است. این دانشگاه از ابتدا با مأموریتی روشن در پیوند با صنعت، فناوری و نیازهای واقعی کشور شکل گرفته و همین ویژگی، بستر مناسبی برای رشتهای مانند مهندسی صنایع فراهم میکند؛ رشتهای که ذاتاً باید در تماس دائم با مساله، سیستم واقعی و چالشهای اجرایی باشد.
- دومین ویژگی مهم، امکان اثرگذاری واقعی عضو هیات علمی است. در این دانشگاه، نقش استاد صرفاً محدود به تدریس واحدهای درسی نیست، بلکه فرصت طراحی مسیرهای آموزشی، شکلدهی به فعالیتهای پژوهشی هدفمند و پیوند دادن آموزش با مسایل واقعی وجود دارد. این فضا برای کسی که به توسعه نظاممند آموزش و پژوهش اعتقاد دارد، یک مزیت جدی محسوب میشود.
- ویژگی سوم، قابلیت حرکت بینرشتهای و فناورمحور است. زمینههایی مانند اتوماسیون صنعتی، صنایع نسل چهار، شبیهسازی و معماری سازمانی دادهمحور، زمانی میتوانند بهدرستی توسعه پیدا کنند که دانشگاه از نگاه سنتی و جزیرهای فاصله گرفته باشد. این ظرفیت در دانشگاه علوم و فنون مازندران بهصورت بالقوه و بالفعل وجود دارد و میتواند به مزیت رقابتی آن تبدیل شود.
در مجموع، این دانشگاه را محیطی میبینم که اگر بهدرستی از ظرفیتهای آن استفاده شود، میتواند نقش مؤثری در تربیت مهندسان تحلیلی، سیستممحور و آیندهنگر ایفا کند؛ موضوعی که برای من اهمیت محوری دارد.
خبرنگار روابط عمومی دانشگاه: به عنوان آخرین سوال، چه توصیهای برای دانشآموزانی دارید که میخواهند با انتخاب صحیح، رشته و دانشگاه خود را انتخاب نمایند؟
دکتر شیرازی: در مورد انتخاب رشته و دانشگاه، توصیه من مبتنی بر تجربه دانشگاهی و مشاهده مسیرهای موفق و ناموفق است، نه توصیههای کلیشهای:
- نخست اینکه انتخاب نباید صرفاً بر اساس نام رشته یا شهرت مقطعی دانشگاه انجام شود. آنچه در بلندمدت تعیینکننده است، تناسب میان توان ذهنی، نوع علاقه و ماهیت رشته است. برخی رشتهها _از جمله مهندسی صنایع _نیازمند علاقه به تحلیل، تفکر انتزاعی، کار با مدل و صبر در حل مسایل پیچیده هستند. بدون این تناسب، حتی بهترین دانشگاه هم مسیر موفقی ایجاد نمیکند.
- دوم اینکه دانشگاه را باید بهعنوان یک زیستبومِ یادگیری دید، نه فقط محل دریافت مدرک. کیفیت تعامل با استاد، امکان مشارکت در پروژه، فضای پژوهشی، و نگاه دانشگاه به آینده، بسیار مهمتر از برخی شاخصهای ظاهری است. دانشگاهی که امکان رشد فکری و مهارتی فراهم میکند، در عمل ارزشمندتر از دانشگاهی است که صرفاً نام بزرگتری دارد.
- سوم اینکه انتخاب باید با نگاه بلندمدت انجام شود. این سؤال مهم است که فرد پس از فارغالتحصیلی، خود را در چه نوع نقشهایی میبیند: نقشهای تحلیلی، مدیریتی، فناورانه یا پژوهشی. انتخاب رشته و دانشگاه باید بهگونهای باشد که مسیر رسیدن به آن نقشها را هموار کند، نه محدود.
انتخاب رشته و دانشگاه برای تحصیل، زمانی تصمیم درستی است که مبتنی بر شناخت عمیق و افق بلندمدت باشد. دانشگاه و رشته، ابزار ساختن آیندهاند؛ نه هدف نهایی. آنچه اهمیت دارد این است که این ابزار تا چه اندازه با مسیر فکری، توانمندیها و چشمانداز فرد همراستا انتخاب شده باشند.
روابط عمومی دانشگاه علوم و فنون مازندران










